آقا ....خانم
بادبادک دارم
همه ی قیمت آن صد و هفتاد تومن
آقا ...خانم
یک بادبادک بخرید
صد و هفتاد تومن قیمت یک نان کنار سفرست
مادرم منتظر این صد و هفتاد تومن است
باد بادک دارم
بخرید یک دانه
می دانید این پول
خرج داروی فراموشی این آدمهاست
می خواهم با این باد بادکها
خواهرم يك دمپایی قرمز بخرد
آقا ...خانم
باد بادک
صد و هفتاد تومن
پ. ن:
تینا حسینی
No hay comentarios:
Publicar un comentario